به قول دوستی وبلاگ مانند موسیقی سنتی می ماند ...تو این ایامی که همه سرشون تو واتس آپ و اینیستا و تلگرام و... هستش واقعا کی دیگه میاد وبلاگ نویسی کنه؟!!!هیچ کس .. هیچ کس جز کسایی که یه زمانی عاشق وبلاگ نویسی بودند. و صد البته عاشق وبلاگ گردی بودند...بهر حال وبلاگ نویسی برای من حکم خاطره نویسی در دفتر خاطرات را دارد.هر از چند گاهی می نشینم و خاطراتم را می خوانم...... سی و هشت سال عمر .... افسوس که چه روحیه خوبی داشتم آن زمانخاطرم هست در ایام نوجوانی خوابی دیدم از دوران بزرگسالی و حال الان خویش...آدمی شده بودم بی تفاوت - کاهل - در اثر روزمرگی فردی بی قید و بند ...!!!آیا الان آن خواب من تعبیر شده است؟آیا من آنگونه شده ام که در خواب دیده ام؟نمی دانم تا چه حد ... اما خوب می دانم آن نوجوان که به مسائل اعتقادی مصمم بود نیستم......در چند سالی که نگارش نداشتم بسیار اتفاقات افتاد...از تولد فاطمه زهرا که الان یک و نیمه است...تا تغییرات اساسی در شغلم که بحمدلله پس از این شاخه آن شاخه شدن الان از شغل و کارم راضی هستم...بعد از 38 سال زندگی در منطقه 2 تهران دوماهی هست که به منطقه 22 آمده ام... اما هیچ کجا منطقه 2 نمی شود......مهدی شش ساله شده... و پیش دبستانی دوم است... بچه ای شلوغ که مادرش را حسابی اذیت میکنه... مهدی از کوچکی آلرژی داره و فصل زمستان مدام سرمامی خورد و زیر چشمانش سیاه می شود و مریضی دو سه هفته ای ...فاطمه زهرا هم مثل مهدی ...که البته هر دو از من به ارث برده اند.///بقیه بماند برای زمانی دیگر/// در حال تکمیل رمضان٢٠١٧...
ادامه مطلبما را در سایت رمضان٢٠١٧ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sobhan26 بازدید : 4 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 0:51